دوستان پیوند ها چت باکس دیگر موارد آمار وب سایت آمار مطالب کل مطالب : 21کل نظرات : 0 آمار کاربران افراد آنلاین : 1تعداد اعضا : 0 کاربران آنلاین آمار بازدید بازدید امروز : 4باردید دیروز : 1 بازدید هفته : 19 بازدید ماه : 69 بازدید سال : 202 بازدید کلی : 20085 |
نوشته شده به دست مانی
شادی های دوران کودکی: تارون و دیگ جادویی
در سال 1985 ، "خیال" سخت و خالص در سینماها چیز جدیدی نیست ، برعکس ، می توان گفت که برای فیلم های افسانه ای که در دنیاهای دیوانه قرون وسطایی اتفاق می افتد ، سال باشکوهی است. افسانه منتشر شد ، به کارگردانی ریدلی اسکات و با تام کروز بسیار راه اندازی شده ، ریچارد دونر لیدیهاوک را به صفحه نمایش می آورد و همه به درستی عاشق میشل فایفر می شوند ، اما سالها قبل از کونان بربر به بشریت آموخته بود که بچه هایی که لباسهای پارچه ای و چرمی پوشیده اند ، هیولا ، شمشیر و همراهی عالی بود و همیشه خواهد بود. در همان سال ، کمی از همه چیز در دیزنی ، نگهبان قدیمی 9 پیرمرد اتفاق می افتد ، یعنی انیماتورها و کارگردانان تاریخی فیلم های سینمایی از سفید برفی به بعد ، در حال بازنشستگی بودند و مدیریت شرکت تغییر می کرد. من شما را با تاریخچه مدیریت غول میکی موس در دهه 80 خسته نمی کنم ، اما این به شدت بر Taron و گلدان جادویی تأثیر می گذارد. در واقع ، این فیلم که از چرخه رمان های فانتزی The Chronicles of Prydain ساخته لوید الکساندر گرفته شده است (که من آن را نخوانده ام) ، با آزادی کامل در مانور ، حتی با همان کارگردانان دشمنان موفق سرخ و توبی ، در اختیار نسل جدید استودیو قرار گرفته است. چند سال زودتر ، اما وقتی به مدیریت جدید ارائه می شود ، بسیار تاریک و خشن به نظر می رسد ، چیزی غیرقابل تصور را برای یک فیلم انیمیشن تحمیل می کند (بسیار گران قیمت): ویرایش جدیدی که اکران آن را برای ماه ها در سینماها به تأخیر می اندازد . اگر در سینما دنیای فانتزی همیشه به اندازه کافی خوب عمل کرده است ، با انیمیشن هرگز به خصوص خوب نبوده است ، به طوری که ارباب حلقه های باکشی در 1978 ، با وجود یک نتیجه اقتصادی خوب ، طرفداران زیادی نداشت و داستان تالکنی. هنگامی که در جولای 1985 موجود جدید دیزنی در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد ، این فاجعه بود: کودکانی که با اشک وحشت زده فرار می کنند ، مادران عصبانی ، کاملاً نامشخص. تارون و گلدان جادویی از حافظه جمعی پاک می شود ، به حدی که حتی برای بازار فیلم های خانگی نیز عرضه نمی شود ، تا سال 1998 ، سالی که در آن نوار ویدیویی بیرون می آید بدون اینکه حداقل بازیابی شود ، مانند انبار انبار در فروشگاه فانتزی.
در سال 1986 من پنج ساله هستم ، خوشحال و بی دغدغه هستم و هنوز تصور اشتباه دارم که سینما چیست ، حتی اگر چند ماه است که وارد دنیای کارتون شده ام. در آن سالها رسم بر این بود که کودکان را با چیزی به نام "منگیب" سنگسار می کردند. آنها کاست هایی بودند که حجم آنها چند صفحه بود و داستان یک فیلم دیزنی را روایت می کرد. من فقط یکی داشتم و البته آن تارون و دیگ جادویی بود. اگر به شما می گفتم که از آن سالها همه چیز را به یاد می آورم ، یک دروغ بزرگ به شما می گفتم ، اما یکی از معدود تصاویری که به راحتی به من بازمی گردد ، مرا می بیند که با یک دستگاه پخش کاست باتری و یک کتاب کوچک در گوشه و کنار خانه در حال قدم زدن هستم و در حال گوش دادن و شنیدن ماجراجویی تارون هستیم که در رویای ماجراهای خارق العاده خود را می بیند آن بیست و پنج نقاشی که در دسترس داشتم. اگر تاکنون دقت کرده باشید ، یک چیز را فهمیده اید: تارون و گلدان جادویی فیلم مورد علاقه من در دوران کودکی بود ، بدون اینکه هرگز آن را دیده باشم و به دلیل عدم توزیع در VHS ، فرصتی برای دیدن آن داشته باشم. خانمها و آقایان ، اینجا تخیل کودک است. با این وجود چند نقاشی از اسکلت ، اژدها ، جادوگر و دیگهای بخار سیگار ، و آن داستان هیجان انگیز از ماجراجویی روی یک نوار کاست خزنده ، کافی بود تا Taron قهرمان من شود.
در سال 1994 سیزده سال دارم. من با دوستانم Dungeons and Dragons بازی می کنم ، علاقه جدی به داستان های کمیک ، بازی های ویدیویی و فیلم های اکشن دارم ، در عمل من یک آدم شیطانی هستم و از طریق یک همکلاسی به حلقه پسر عموی بزرگتر او ، Alessandro ، که او 16 ساله است. صبح روز یکشنبه در خانه آلساندرو نوعی توده ای بت پرست وجود دارد ، تعداد انگشت شماری از بچه ها از سیزده تا هجده سال در اتاق نشیمن خانه اش ملاقات می کنند ، زیرا علاوه بر اینکه یک استاد سیاه چال عالی آلساندرو است دارای مجموعه ای از کمیک ها ، فیلم ها و کارتون های MONSTER است و شما فیلم های ویدیویی را تماشا می کنید ، ما در مورد ماجراهای دوستان در لباس تنگ یا افرادی که در مناظر بعد از آخرالزمان قدم می زنند ، پرتاب تاس های عجیب و غریب و بازی های اول برای playstation تازه متولد شده صحبت می کنیم . یک بهشت کوچک قبل از نوجوانی که همیشه آن کتابخانه عظیم VHS را به یاد می آورم و در این میان نوار ویدیویی ضبط شده از آنچه به نظر من یکی از نادرترین برنامه های تلویزیونی تارون و گلدان جادویی بود ، وجود داشت. نوار قدیمی بود و وحشتناک به نظر می رسید ، و در وسط تبلیغاتی برای چرخان و توپ کریستال وجود داشت ، اما چه تعداد می توانند بگویند که فیلم خود را برای اولین بار دیده اند
شادی های دوران کودکی: تارون و دیگ جادویی
در سال 1985 ، "خیال" سخت و خالص در سینماها چیز جدیدی نیست ، برعکس ، می توان گفت که برای فیلم های افسانه ای که در دنیاهای دیوانه قرون وسطایی اتفاق می افتد ، سال باشکوهی است. افسانه منتشر شد ، به کارگردانی ریدلی اسکات و با تام کروز بسیار راه اندازی شده ، ریچارد دونر لیدیهاوک را به صفحه نمایش می آورد و همه به درستی عاشق میشل فایفر می شوند ، اما سالها قبل از کونان بربر به بشریت آموخته بود که بچه هایی که لباسهای پارچه ای و چرمی پوشیده اند ، هیولا ، شمشیر و همراهی عالی بود و همیشه خواهد بود. در همان سال ، کمی از همه چیز در دیزنی ، نگهبان قدیمی 9 پیرمرد اتفاق می افتد ، یعنی انیماتورها و کارگردانان تاریخی فیلم های سینمایی از سفید برفی به بعد ، در حال بازنشستگی بودند و مدیریت شرکت تغییر می کرد. من شما را با تاریخچه مدیریت غول میکی موس در دهه 80 خسته نمی کنم ، اما این به شدت بر Taron و گلدان جادویی تأثیر می گذارد. در واقع ، این فیلم که از چرخه رمان های فانتزی The Chronicles of Prydain ساخته لوید الکساندر گرفته شده است (که من آن را نخوانده ام) ، با آزادی کامل در مانور ، حتی با همان کارگردانان دشمنان موفق سرخ و توبی ، در اختیار نسل جدید استودیو قرار گرفته است. چند سال زودتر ، اما وقتی به مدیریت جدید ارائه می شود ، بسیار تاریک و خشن به نظر می رسد ، چیزی غیرقابل تصور را برای یک فیلم انیمیشن تحمیل می کند (بسیار گران قیمت): ویرایش جدیدی که اکران آن را برای ماه ها در سینماها به تأخیر می اندازد . اگر در سینما دنیای فانتزی همیشه به اندازه کافی خوب عمل کرده است ، با انیمیشن هرگز به خصوص خوب نبوده است ، به طوری که ارباب حلقه های باکشی در 1978 ، با وجود یک نتیجه اقتصادی خوب ، طرفداران زیادی نداشت و داستان تالکنی. هنگامی که در جولای 1985 موجود جدید دیزنی در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد ، این فاجعه بود: کودکانی که با اشک وحشت زده فرار می کنند ، مادران عصبانی ، کاملاً نامشخص. تارون و گلدان جادویی از حافظه جمعی پاک می شود ، به حدی که حتی برای بازار فیلم های خانگی نیز عرضه نمی شود ، تا سال 1998 ، سالی که در آن نوار ویدیویی بیرون می آید بدون اینکه حداقل بازیابی شود ، مانند انبار انبار در فروشگاه فانتزی.
در سال 1986 من پنج ساله هستم ، خوشحال و بی دغدغه هستم و هنوز تصور اشتباه دارم که سینما چیست ، حتی اگر چند ماه است که وارد دنیای کارتون شده ام. در آن سالها رسم بر این بود که کودکان را با چیزی به نام "منگیب" سنگسار می کردند. آنها کاست هایی بودند که حجم آنها چند صفحه بود و داستان یک فیلم دیزنی را روایت می کرد. من فقط یکی داشتم و البته آن تارون و دیگ جادویی بود. اگر به شما می گفتم که از آن سالها همه چیز را به یاد می آورم ، یک دروغ بزرگ به شما می گفتم ، اما یکی از معدود تصاویری که به راحتی به من بازمی گردد ، مرا می بیند که با یک دستگاه پخش کاست باتری و یک کتاب کوچک در گوشه و کنار خانه در حال قدم زدن هستم و در حال گوش دادن و شنیدن ماجراجویی تارون هستیم که در رویای ماجراهای خارق العاده خود را می بیند آن بیست و پنج نقاشی که در دسترس داشتم. اگر تاکنون دقت کرده باشید ، یک چیز را فهمیده اید: تارون و گلدان جادویی فیلم مورد علاقه من در دوران کودکی بود ، بدون اینکه هرگز آن را دیده باشم و به دلیل عدم توزیع در VHS ، فرصتی برای دیدن آن داشته باشم. خانمها و آقایان ، اینجا تخیل کودک است. با این وجود چند نقاشی از اسکلت ، اژدها ، جادوگر و دیگهای بخار سیگار ، و آن داستان هیجان انگیز از ماجراجویی روی یک نوار کاست خزنده ، کافی بود تا Taron قهرمان من شود.
در سال 1994 سیزده سال دارم. من با دوستانم Dungeons and Dragons بازی می کنم ، علاقه جدی به داستان های کمیک ، بازی های ویدیویی و فیلم های اکشن دارم ، در عمل من یک آدم شیطانی هستم و از طریق یک همکلاسی به حلقه پسر عموی بزرگتر او ، Alessandro ، که او 16 ساله است. صبح روز یکشنبه در خانه آلساندرو نوعی توده ای بت پرست وجود دارد ، تعداد انگشت شماری از بچه ها از سیزده تا هجده سال در اتاق نشیمن خانه اش ملاقات می کنند ، زیرا علاوه بر اینکه یک استاد سیاه چال عالی آلساندرو است دارای مجموعه ای از کمیک ها ، فیلم ها و کارتون های MONSTER است و شما فیلم های ویدیویی را تماشا می کنید ، ما در مورد ماجراهای دوستان در لباس تنگ یا افرادی که در مناظر بعد از آخرالزمان قدم می زنند ، پرتاب تاس های عجیب و غریب و بازی های اول برای playstation تازه متولد شده صحبت می کنیم . یک بهشت کوچک قبل از نوجوانی که همیشه آن کتابخانه عظیم VHS را به یاد می آورم و در این میان نوار ویدیویی ضبط شده از آنچه به نظر من یکی از نادرترین برنامه های تلویزیونی تارون و گلدان جادویی بود ، وجود داشت. نوار قدیمی بود و وحشتناک به نظر می رسید ، و در وسط تبلیغاتی برای چرخان و توپ کریستال وجود داشت ، اما چه تعداد می توانند بگویند که فیلم خود را برای اولین بار دیده اند تعداد بازدید از این مطلب: 1601
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره وبگاه منو کاربری خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید مطالب تصادفی |