دوستان پیوند ها چت باکس دیگر موارد آمار وب سایت آمار مطالب کل مطالب : 21کل نظرات : 0 آمار کاربران افراد آنلاین : 1تعداد اعضا : 0 کاربران آنلاین آمار بازدید بازدید امروز : 2باردید دیروز : 3 بازدید هفته : 43 بازدید ماه : 142 بازدید سال : 386 بازدید کلی : 20269 |
نوشته شده به دست مانی
- در سینماها: VIVARIUM -
تعداد بازدید از این مطلب: 1337
نوشته شده به دست مانی
لوگان لاکی: ضربه جسورانه احمقان ناشناخته. که پس از آن "استثنای شایسته" برای من تمایل دارد که شامل فیلم سرقت نباشد ، که همیشه کمی در رشته های ما پیدا می کند. من توضیح خواهم داد ، یک فیلم اکشن صرفاً با ماهیت تماشایی خود کنش ها تعریف نمی شود بلکه با این واقعیت تعریف می شود که فیلمی است که در آن معنی ، که می تواند عمیق نیز باشد ، توسط عمل تعریف می شود تا توسط دیالوگ ها. از عملکردها ، معنای این اعمال و سرعت وقوع آنها. همراه با تنش ، که پس از آن برای همه ژانرهایی که با آنها سر و کار داریم ، ضروری است.
یک فیلم تک شات لزوماً "اکشن" است ، زیرا لزوماً برنامه ریزی دقیق و عملیاتی است که توسط یک تیم تحت فشار انجام می شود ، مانند سوات یا کماندو اما (معمولاً) فیلمبرداری نمی کند. با این وجود ، در آن مرحله ، فیلمبرداری یا نه فقط مسئله سر و صدا است و لوازم جانبی آن بیش از حد است که شرایط استثنا را تشکیل دهد یا خیر. در Logan Lucky ما یک تیم متروک داریم که یک برک آوت را ترتیب می دهند (بنابراین اوه ، این یک فیلم فرار از زندان هم هست) تا بتوانند تیم مناسب را برای اجرای یک دزدکی چشمگیر از مدار NASCAR در شارلوت جمع کنند (و این فیلم Heist واقعی) وقتی او کار خود را تمام کرد و باید به زندان برگردد تا یک علیبی کامل داشته باشد (و اینجا نمی دانم چیست ، یک فیلم معکوس-فرار از زندان). ما در یک فیلم سه انحراف از ژانر داریم ، همه براساس برنامه ریزی کارهای دیوانه وار و انجام آنها با استفاده از تیمی از اشتباه است. به طور خلاصه ، picaresque Ocean's یازده نفر از بدبختان در برابر غیر قابل تحمل ، و برای من سزاوار است و یک استثنا نیست ، افتخار شما.
سودربرگ یکی از بهترین افراد نسل او در وطن خود است ، اگر واقعاً او را مجبور به اجرای Jaws 2 می کردم انتظار چیزی کمتر از نوشتن چهارده ساله به Universal را نداشتم. او با ساخت فیلم های Heist احترام قابل توجهی در ساخت فیلم های ژانر ایجاد کرده است ، زیرا "ژانر" آن را کاملاً درک می کند و سعی می کند آن را بی اهمیت جلوه ندهد. در این لوگان لاکی در مدیریت خود در "داستان سرقت" که مدتی بود هدف آن بود ، حداقل از یازده یخ اوشن ، با ساختن یک فیلم بسیار پیچیده در ثبت ها و مدیریت دقیق همه چیز روی صحنه و صحنه های فیلم سینما. شاید ، با یک اظهارنظر عمدی و به نمایش گذاشته شده ، لوگان لاکی فیلمی است که ممکن است انتظارات را ناامید کند اما مطمئناً فیلمی است که با دقت زیادی فکر می شود. من می گویم کم توجهی زیرا هیچ تاکتیک Mission Impossible ، جوک های سریع ، تعقیب و گریزهای تماشایی ، شخصیت های برتر و ویرایش خسته کننده ذهن در موسیقی متن جذاب وجود ندارد. نه: یک کمدی نامرغوب و نامناسب تا حد مردن وجود دارد ، یک پیانوی مختصر و قابل قبول که با لکه های خنده دار اجرا شده است ، موسیقی متن ای که بیشتر در سر ما باقی مانده است که توسط تی شرت های Bob Seger و Band Charlie Daniels با شخصیت های اصلی و ویرایش / جهت دهی به قدری کنترل شده و دقیق است که به ما اجازه می دهد در صورت لزوم فقط آنچه را که نیاز داریم ببینیم یا در ذهن داشته باشیم ، به گونه ای که حتی نمی فهمیم که از یک نقطه به نقطه دیگر داستان رفته ایم. تنها امتیازات "از بالا" ، اما فقط برای انحراف از کنترل شدید بقیه ، برخی از موقعیت ها شامل جو بانگ محکوم و پروتز شخصیت کم حرف آدام درایور است.
همانطور که گفتم ، این می تواند انتظارات کسانی را که انتظار یک Ocean's Eleven جدید دارند ، آن ریتم ، آن خونسردی سرگرم کننده را ناامید کند. در یک متا خط درخشان از فیلم ، این خبر در واقع توسط خبر به عنوان "هفت و یازده ضربه اقیانوس" تعریف شده است که نشان می دهد حتی اندازه بنگاه جنایی و تئاتر آن بسیار فروتن تر و فروتن تر از فیلم برتر از فیلم Heist است. اخیرا. اما این یک فیلم خوب است ، که با درک شخصیت های جالبی که توسط بازیگران خوب و کارگردانی بازی می شود ، با استفاده از لهجه ها و جناسهایی که دعوت می کند (و من با او) به دیدن آن به زبان زبانی ، چندین چشم انداز را درک می کند. اصلی لوگان خوش شانس فیلمی است که چهار چهار شروع می شود و با انتظارات متوسط به پایین و بدون اغراق ، بدون ترفندهایی باعث می شود در پایان فیلم بفهمید که همه چیز مثل موشک چرخانده شده و احتمالاً همه شما خوشحال هستید. امروز ، AD 2018 ، چنین تخصصی در ساخت فیلم (خواه فیلم دوست داشته باشد یا نه) هدیه ای از طرف چند نفر است و سودبرگ با از دست دادن دیوپترهای استاد خود به آن منطقه از تسلط بر محیط فیلمبرداری اینها رسیده است. . تعداد بازدید از این مطلب: 1155
نوشته شده به دست مانی
داخل: شکستن آب ، شکستن توپ
با این حال ، همانطور که می دانید ، فقدان واقع گرایی نیز قوانین خود را دارد. من چیز جدیدی نمی گویم ، شما همچنین می دانید که اگر رایان گاسلینگ در فیلم Blade Runner 2049 به هریسون فورد برخورد کند و با پرتاب یک کاسیوکاوالو به سرش واقع بینانه باشد. اینجا ما هستیم؟ خوب ، حالا بیایید در مورد فیلم امروز صحبت کنیم. آیا خاطره ای از موری و بوستیلو را به خاطر می آورید؟ اگرچه ما زیاد صحبت نکرده ایم ، اما ما آن را به عنوان یکی از نقاط عطف وحشت بدن فرانسه ذکر کردیم ، در آن زمان که برای استفاده از کازانوای جذاب ، فقط فیلم های "ناپایدار" اکران شدند. این بد نبود ، خون آشفته ای وجود داشت ، سرگرم کننده بود و بر اساس یک ایده انحرافی و معقول در نقطه درست بود. به علاوه ، بئاتریس دال وجود داشت و من می گویم حال ما خوب است. اما در برابر هاله فرقه ای که این فیلم به دست آورده است ، باید اعتراف كنم كه تلاش می كنم تا آن را به یك شاهكار بدل كنم. من فکر می کنم این یک مسئله از ثبت نام شکسته ، عدم تعادل بین واقع گرایی و گروتسک است ، زیرا من همیشه با آن مشکلاتی در تعلیق ناباوری داشته ام و آنها را در اینجا لیست می کنم: دختر خوبی که می داند روز بعد باید در بیمارستان به دنیا بیاورد اما اصرار دارد شب را به تنهایی در خانه بگذراند. ماکوسا ، خانم من. اشکالی ندارد که در یک فیلم ترسناک قهرمان داستان باید به نوعی در خروس ها قرار بگیرد ، اما فقط اینطور نیست. دختر بدی که بر خلاف قوانین فیزیک وارد می شود ، بیرون می رود ، ناپدید می شود ، همه جا ظاهر می شود اما به نظر شما این قضیه است؟ جیغ می کشیدم و دو شلخته را در می آوردم ، مگر نه؟ همه چیزهایی که در یک فیلم آشکار سورئال یا تمرینات اولیه گدار خوب هستند ، اما رک و پوست کنده در اینجا معنی ندارند. این بازسازی بی فایده آمریکایی ، از ابتدای نسخه اصلی ، توسط Jaume Balagueró مست روی گراپا و بدون برچسب و به کارگردانی فلان میگوئل آنگل ویواس به نگارش در آمده است ، که به گفته کازانوا جذاب ، کسی است که می داند حداقل از نظر فنی چگونه این کار را انجام دهد. بنابراین ، فکر می کنم ممکن است یک محصول مناسب از آن بیرون بیاید. حتی ممکن است آنها ثبت را مرتب کرده و سرانجام یک داستان قابل قبول از آن خارج کنند. اما نه ، زیرا در داخل همه عناصر ضعیف intint'rieur ، از جمله دو قهرمان اصلی که همیشه مراقب هستند فریاد بزنند آرام نگه می دارد ، زیرا اگر همسایه ها عصبانی نشوند ، اما این کار می تواند بدتر هم انجام دهد: او لورا هرینگ را برای نقشی که بئاتریس دال بود و اینجا انتخاب می کند ، انتخاب می کند ، اوه چه می توانیم بکنیم ، از همان ابتدا شرط باخته بود. اما همچنین می توان آن را با افتخار از دست داد ، و در این مورد نه ، افتخار ویواس آن را به توالت انداخت. در واقع ، آیا می دانید او برای توصیف یک زن موذی و روانی چه کاری انجام می دهد؟ او او را نشان می دهد که از رادیو ماشین به موسیقی چند صدایی مدرن گوش می دهد. اگر این جنون محض نیست!
این برخی از عناصر جدید اما کاملاً بی فایده را به طرح اضافه می کند ، که به جای جذابیت بیشتر یا اعتبار بیشتر ، "ماکوزینی" جزئی هستند (مانند ناشنوا راشل نیکولز). سکانس های فیلم با طرح اجباری تکرار ، بدون ذره ای پیشرفت چشمگیر ، بدون کنایه و طعم شاد و شگفت انگیز بزرگ گوگنولسکو از طرح اصلی ، به طرحواره "خوب فکر می کند که او بدی ها را برداشته و در عوض ..." تقلیل یافته است. وقتی فیلم به طول مناسبی رسیده و همه برای رفتن به خانه عجله دارند. پایان بندی را معکوس می کند (یعنی بهترین چیز در مورد فیلم اصلی) و آن را ناجوانمردانه و سازگار می کند. اما او همچنین مراقب است که سکانس آخر را به شکلی گیج کننده به تصویر بکشد ، که تا پایان مشخص نیست چه کسی نجات پیدا کرده و چرا و چرا ، و استعاره ای از تولد را که خام تر از آن است که بمیرد - احتمالاً روده دار - روی آن پخش کند. او صحنه های خشونت را که بسیاری از آنها وجود دارد ، با بی اعتنایی آشکار به هرگونه پویایی ، با حرکت دادن شخصیت ها و بیانگر بودن یک بخاری ، کارگردانی و فیلمبرداری می کند. همه ، ه ، نه فقط دو شخصیت اصلی. به طور خلاصه ، عکس آنچه ما دوست داریم.
درون آن فیلمی با کارگردانی اساساً ریاکارانه است ، که ابتدا به شما نوید سفر گردبادی به پیچ و خم آسیب شناسی روانی و کوارتر را می دهد و سپس به طور مداوم ترمز را نگه می دارد تعداد بازدید از این مطلب: 1389
نوشته شده به دست مانی
شادی های دوران کودکی: تارون و دیگ جادویی
در سال 1985 ، "خیال" سخت و خالص در سینماها چیز جدیدی نیست ، برعکس ، می توان گفت که برای فیلم های افسانه ای که در دنیاهای دیوانه قرون وسطایی اتفاق می افتد ، سال باشکوهی است. افسانه منتشر شد ، به کارگردانی ریدلی اسکات و با تام کروز بسیار راه اندازی شده ، ریچارد دونر لیدیهاوک را به صفحه نمایش می آورد و همه به درستی عاشق میشل فایفر می شوند ، اما سالها قبل از کونان بربر به بشریت آموخته بود که بچه هایی که لباسهای پارچه ای و چرمی پوشیده اند ، هیولا ، شمشیر و همراهی عالی بود و همیشه خواهد بود. در همان سال ، کمی از همه چیز در دیزنی ، نگهبان قدیمی 9 پیرمرد اتفاق می افتد ، یعنی انیماتورها و کارگردانان تاریخی فیلم های سینمایی از سفید برفی به بعد ، در حال بازنشستگی بودند و مدیریت شرکت تغییر می کرد. من شما را با تاریخچه مدیریت غول میکی موس در دهه 80 خسته نمی کنم ، اما این به شدت بر Taron و گلدان جادویی تأثیر می گذارد. در واقع ، این فیلم که از چرخه رمان های فانتزی The Chronicles of Prydain ساخته لوید الکساندر گرفته شده است (که من آن را نخوانده ام) ، با آزادی کامل در مانور ، حتی با همان کارگردانان دشمنان موفق سرخ و توبی ، در اختیار نسل جدید استودیو قرار گرفته است. چند سال زودتر ، اما وقتی به مدیریت جدید ارائه می شود ، بسیار تاریک و خشن به نظر می رسد ، چیزی غیرقابل تصور را برای یک فیلم انیمیشن تحمیل می کند (بسیار گران قیمت): ویرایش جدیدی که اکران آن را برای ماه ها در سینماها به تأخیر می اندازد . اگر در سینما دنیای فانتزی همیشه به اندازه کافی خوب عمل کرده است ، با انیمیشن هرگز به خصوص خوب نبوده است ، به طوری که ارباب حلقه های باکشی در 1978 ، با وجود یک نتیجه اقتصادی خوب ، طرفداران زیادی نداشت و داستان تالکنی. هنگامی که در جولای 1985 موجود جدید دیزنی در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد ، این فاجعه بود: کودکانی که با اشک وحشت زده فرار می کنند ، مادران عصبانی ، کاملاً نامشخص. تارون و گلدان جادویی از حافظه جمعی پاک می شود ، به حدی که حتی برای بازار فیلم های خانگی نیز عرضه نمی شود ، تا سال 1998 ، سالی که در آن نوار ویدیویی بیرون می آید بدون اینکه حداقل بازیابی شود ، مانند انبار انبار در فروشگاه فانتزی.
در سال 1986 من پنج ساله هستم ، خوشحال و بی دغدغه هستم و هنوز تصور اشتباه دارم که سینما چیست ، حتی اگر چند ماه است که وارد دنیای کارتون شده ام. در آن سالها رسم بر این بود که کودکان را با چیزی به نام "منگیب" سنگسار می کردند. آنها کاست هایی بودند که حجم آنها چند صفحه بود و داستان یک فیلم دیزنی را روایت می کرد. من فقط یکی داشتم و البته آن تارون و دیگ جادویی بود. اگر به شما می گفتم که از آن سالها همه چیز را به یاد می آورم ، یک دروغ بزرگ به شما می گفتم ، اما یکی از معدود تصاویری که به راحتی به من بازمی گردد ، مرا می بیند که با یک دستگاه پخش کاست باتری و یک کتاب کوچک در گوشه و کنار خانه در حال قدم زدن هستم و در حال گوش دادن و شنیدن ماجراجویی تارون هستیم که در رویای ماجراهای خارق العاده خود را می بیند آن بیست و پنج نقاشی که در دسترس داشتم. اگر تاکنون دقت کرده باشید ، یک چیز را فهمیده اید: تارون و گلدان جادویی فیلم مورد علاقه من در دوران کودکی بود ، بدون اینکه هرگز آن را دیده باشم و به دلیل عدم توزیع در VHS ، فرصتی برای دیدن آن داشته باشم. خانمها و آقایان ، اینجا تخیل کودک است. با این وجود چند نقاشی از اسکلت ، اژدها ، جادوگر و دیگهای بخار سیگار ، و آن داستان هیجان انگیز از ماجراجویی روی یک نوار کاست خزنده ، کافی بود تا Taron قهرمان من شود.
در سال 1994 سیزده سال دارم. من با دوستانم Dungeons and Dragons بازی می کنم ، علاقه جدی به داستان های کمیک ، بازی های ویدیویی و فیلم های اکشن دارم ، در عمل من یک آدم شیطانی هستم و از طریق یک همکلاسی به حلقه پسر عموی بزرگتر او ، Alessandro ، که او 16 ساله است. صبح روز یکشنبه در خانه آلساندرو نوعی توده ای بت پرست وجود دارد ، تعداد انگشت شماری از بچه ها از سیزده تا هجده سال در اتاق نشیمن خانه اش ملاقات می کنند ، زیرا علاوه بر اینکه یک استاد سیاه چال عالی آلساندرو است دارای مجموعه ای از کمیک ها ، فیلم ها و کارتون های MONSTER است و شما فیلم های ویدیویی را تماشا می کنید ، ما در مورد ماجراهای دوستان در لباس تنگ یا افرادی که در مناظر بعد از آخرالزمان قدم می زنند ، پرتاب تاس های عجیب و غریب و بازی های اول برای playstation تازه متولد شده صحبت می کنیم . یک بهشت کوچک قبل از نوجوانی که همیشه آن کتابخانه عظیم VHS را به یاد می آورم و در این میان نوار ویدیویی ضبط شده از آنچه به نظر من یکی از نادرترین برنامه های تلویزیونی تارون و گلدان جادویی بود ، وجود داشت. نوار قدیمی بود و وحشتناک به نظر می رسید ، و در وسط تبلیغاتی برای چرخان و توپ کریستال وجود داشت ، اما چه تعداد می توانند بگویند که فیلم خود را برای اولین بار دیده اند تعداد بازدید از این مطلب: 1609
نوشته شده به دست مانی
مامان و بابا: دوز معمول نیک کیج.
امروز ، تاریخ اختری سال 2018 ، این دو دیگر BFF نیستند ، و در حالی که به نظر می رسد Neveldine علاقه بیشتری به گردش با غلتک یا کارهای غیر مفید مانند نوار واتیکان دارد (که البته ما در آن زمان Miike خود را تغذیه کردیم) ، تیلور یک قرارداد را امضا کرد با سونی قرارداد ببندید تا با پاهای خود ادامه دهید. مامان و بابا اولین تمرین انفرادی او هستند. بیایید ببینیم قیمت آن چگونه است. بنابراین ، داستان کنجکاو و بسیار ساده است. در کلاسیک ترین مناطق حومه آمریکا ، به دلایل نامشخص ، والدین می خواهند فرزندان خود را بکشند. خشم کنترل نشده کنترل خون در برابر خون خون خودش. اینطور نیست که بزرگترها به طور تصادفی بچه ها را بکشند ، ها؟ نه ، مسئله این است که شما یک غریزه قریب به اتفاق برای کشتن پسرتان دارید. به طور خاص ، ما وقایع خانواده رایان را دنبال می کنیم: مادر سلما بلر ، پدر نیک ، دختر نوجوان سرکش ناپایدار آن وینترز ، پسر بچه زاکاری آرتور.
پس از یک شروع کاملاً پر سر و صدا ، با صحنه های جمعی زیبا در مدرسه ، فیلم به خانه رایان منتقل می شود. در اینجا شکار Cats Vs Topi آغاز می شود که پس از آن به پایان بسیار مات منجر می شود ، که در آن یک لانس هنریکسن سرگرم کننده ظاهر می شود. همانطور که روی پوستر فیلم نوشته شده است ، ممکن است یک نسخه دیوانه وار و پمپاژ آدرنالین از Mamma ، I Lost The Plane فکر کنم. بله ، ما از واقعیت فاصله زیادی نداریم. اگرچه ، باید گفت ، دقیقاً در لحظه ای که فیلم باید بدون کلاه ایمنی با سرعت 300 در ساعت آن جاده را طی کند ، خود به خود درون محفظه ای فرو می رود که به بن بست اجتناب ناپذیری منجر می شود. تمام تنش هایی که ابتدا با دقت ایجاد می شوند - برخورد عالی با اخبار منتشر شده از رسانه ها ، که شبهای بسیار زیادی در کنار مردگان زنده است ، همراه با سکانس هایی مانند یک بیمارستان - روی خودش پیچیده و فیلم را کمی متلاشی می کند.
فرصت از دست رفته؟ کمی. اما عامل نیک کیج در چنین فیلمی وجود دارد که باید بخاطر بسپارید. در اینجا قهرمان ما کارت بلانچ دارد و ، همانطور که به راحتی می توانید تصور کنید ، مانند یک دیوانه سرگرم کننده است که یک سری وجوه گلچین را یکی پس از دیگری قرار می دهد. نوسانات خلقی ، تیک ها ، طغیان های فیزیکی و کلامی او به درستی حداکثر مورد سو استفاده قرار می گیرد که تیلور کاملاً می داند چگونه الهام نیک را مدیریت کند و به همین ترتیب می داند که انتظارات زیادی در خانه داریم. با تأمل گسترده تر ، توجه به اینکه چگونه سبک تیلور ، که یک دهه پیش برای ما آنارشیک و انقلابی به نظر می رسید ، امروزه قدیمی است تا جایی که به نظر می رسد وارث مستقیم چیزهای دهه نود است ، بسیار قدیمی است. چه اتفاقی افتاده ، برایان؟ آیا مردم سونی بالهای شما را بستند یا شما یک خاله پیر شدید؟ تعداد بازدید از این مطلب: 622
نوشته شده به دست مانی
از سامورایی های سخت و اندام های بریده - صدمین فیلم Takashi Miike: The Immortal!
از نظر دنیای خارج ، چیزی مانند صدمین فیلم پشت دوربین یک هدف دیوانه وار ، یک نقطه ورود غیر قابل تصور برای جشن گرفتن و جشن گرفتن شاید با یک شاهکار ، یک آواز قو یا یک سنگ جدید است. نقطه عطف ، اما برای کسی مانند Takashi Miike - احتمالاً هر کسی که واقعاً برای کارگردانی 100 فیلم در کمتر از 30 سال زندگی حرفه ای آمده است - این یک بعدازظهر پنجشنبه است. و در واقع The Immortal یک فیلم معمولی از آخرین دوره Miike است ، بدون نقص خاص یا شایستگی های خاص. اقتباس از یک مانگا ، برای تغییر ، با دستی ثابت و بدون لکه گیری کارگردانی می شود ، از نظر زیبایی شناختی راضی کننده است اما به دور از یک فیلم معتبر است ، بسیار کمتر یک اثر هنری است.
سامورایی ها ، ژاپنی های فئودالی ، اربابان فاسد برای شکست دادن و اجدادشان برای افتخار وجود دارند ، اما بیا ، ما هیچ کجا در کنار 13 قاتل یا حرا-کیری نیستیم ، و هر کسی ادعا کند خلاف است یا می نوشد یا یکی از آنها اینکه کاتانا کافی است تا باور کند که او همیشه در حال دیدن همان فیلم است. (احتمالاً همان کسانی هستند که به طور رایگان در مورد لکه بینی و پاشیدن مقداری فونتانل خون و اندام قطع شده صحبت می کنند ، وقتی موضوع مورد نظر کارگردانی است که ایچی را قاتل کرده است ، اما اجازه ندهید از این کار سر باز بزنیم.) با جنگجویانش با موهای پوچ ، نگاه کنید از j-rocker و اسلحه های Final Fantasy ، این جاودانه بیشتر به خانواده کلاغ صفر و همه واقعیت های رنگارنگ و پاپ افزوده که ژاپن یک پارک موضوعی است اما تزارها به جای میکی و دونالد هستند. این فیلم با یک فلاش بک سیاه و سفید آغاز می شود که من مطمئن هستم کسی شجاعت خواهد داشت که "شاعرانه" را تعریف کند زیرا این فیلم سیاه و سفید است و ما را با وضعیت منحصر به فرد مانجی ، سامورایی رسوا که علیه استادش قیام کرد ، آشنا می کند چون او فاسد بود ، پس او را كشت ، سپس دژخیمان خود ، از جمله شوهر خواهرش را كشت ، سپس خواهرش از غم و اندوه دیوانه شد ، هر دو با سر بهای فرار كردند ، سرانجام در چنگال ارتش شکارچیان فضل قرار گرفت ، شکارچیان فضل خواهر وی را کشتند و منجی شکارچیان فضل را ذبح کرد ، اما درست زمانی که می خواست از جراحاتش بمیرد ، جادوگری وارد شد و او را آلوده کرد با انگلهای جادویی ، او را به جاودانگی محکوم می کند و برای همیشه کفاره گناهان خود می کند. یک پنجشنبه بعدازظهر توسط تاکاشی میکه ، به طور دقیق.
من 50 سال بعد ، با اختراع رنگ ، قطع کردم: گروهی از شمشیربازان ساخته شده از گه ، از شهری به شهر دیگر می روند و استادان هر مکتب رقیب را برای ادعای برتری خود می کشند. این اتفاق می افتد که یکی از استادانی که می کشد ، پدر رین است ، دختری با بازیگر همان بازیگر خواهر منجی در فلش بک. رین قسم می خورد که انتقام بگیرد ، اما او فقط یک دختر کوچک است ، یک دختر کوچک می تواند در برابر یک باند شمشیرباز ساخته شده از گه چه کند؟ البته یک قاتل جاودانه استخدام کنید. این قاتل منجی است که در ابتدا نمی خواهد بفهمد اما بعد می دانم که او نیز متوجه شده است که بازیگر زن رین همان خواهرش است ، او کمی متأثر شده و موافقت می کند که انتقام او و از اینجا به بعد (تقریباً 15 دقیقه) فقط مانجی است که به طور مداوم هر کسی را با شمشیر می کشد و به او اشتباه نگاه می کند.
بیش از یک ساختار کلاسیک در سه اقدام ، فیلم به عنوان یک بازی مبارزه ای پیمایشی (کامل با یک قهرمان با زندگی های بی نهایت) در سطوح پی در پی ("باتلاق" ، "جنگل" ، "دهکده") توسعه می یابد که شاهد تناوب مینیون ها ، شمشادهای متوسط و رئیسان نهایی است. قهرمان داستان کمی ولورین و کمی گاتسو است ، اما فاقد کاریزمای هردو است ، در حالی که داستان از هر غربی است بدون تلاش زیاد - با تعداد بازدید از این مطلب: 343
نوشته شده به دست مانی
30 سال در سال 2018: خفاش * 21 با بعضی از آنها ، مانند سی سالگی Die Hard ، آنها احتمالاً شما را با clickbait چکش می زنند ، در حالی که دیگران ، به جز در لیست فیلم هایی که سی سالگی آنها افتاده است ، هیچ کس به شما نمی گوید. این به احتمال زیاد در مورد Bat * 21 ، یک فیلم جنگی غیرمعمول با بازی ژن هاکمن و دنی گلاور اتفاق می افتد. بین سالهای 1986 و 1990 مجموعه قابل توجهی از فیلمهای مهم در مورد جنگ ویتنام ، برشهای مختلف و نتایج مختلف وجود داشت. پس از فیلم های با موضوع با زخم باز مانند Apocalypse Now در سال 1979 ، شکارچی در 1977 ، Rambo در 1982 و به استثنای تبلیغات بی شرمانه چیزهایی مانند Berets سبز 1968 با جان وین که در طول جنگ منتشر شد ، در پایان دهه هشتاد در ایالات متحده آنها رسیده بودند تا بالای شانه های خود نگاه کنند و ریاضیات را در سیصد و شصت درجه انجام دهند ، به روشی بسیار انتقادی آنها از فیلم های جنگی و سربازی مانند کت کامل فلزی (1987) ، جوخه (1986) و هامبورگر هیل: تپه 937 (1987) گرفته تا فیلم هایی که در آن جنگ در پس زمینه و مرکز است ، رویدادهای شخصی غیر جنگی مانند در صبح بخیر ویتنام (1987) ، سایگون (1988) ، باغ های سنگی (1987) ؛ مواردی درباره عواقب درگیری مانند متولد چهارم ژوئیه و قربانیان جنگ (هر دو از 1989) وجود دارد و موارد دیگری نیز وجود دارد که در طول جنگ ویتنام تنظیم شده اند اما دقیقاً "در مورد جنگ" نیستند ، مانند هواپیمای درخشان Air America (1990) ) تانتینی ، ها؟ و اینها بدون احتساب چند فیلم کم و بیش جزئی و / یا صرفاً بهره برداری. در واقع ، Bat * 21 از سال 1988 وجود دارد. Bat * 21 یک فیلم غیرمعمول درباره ویتنام است ، که درگیر جنگ ، هیجان ، درام و داستان جاسوسی است. این کاملاً صادقانه از داستان واقعی و باورنکردنی Iceal E. Hableton و عملیات نجات Rescue Bat * 21 Bravo گرفته شده است تا وی را از قلمرو دشمن خارج کند ، عملیاتی که طولانی ترین ، باورنکردنی ترین و گران ترین از کل درگیری را به همراه داشت: یازده روز ، یازده قربانی ، دو زندانی ، پنج هلی کوپتر سرنگون شدند و سایر افراد نامشخص آسیب دیدند.
آیسال ای. همبلتون در آن زمان جانباز دو جنگ بود ، او جنگ جهانی دوم و کره را دیده بود ، هر دو بدون دیدن جبهه. زیرا همبلتون یک تکنسین رادیویی داخلی برای نیروی هوایی بود ، یک ناوبری و متخصص برجسته در مقابله الکترونیکی در آن زمان بود که از روز اول آنها را استفاده و مشاهده کرده بود. بنابراین هنگامی که از آن در ویتنام استفاده شد ، این معدن اسرار استراتژیک و فن آوری بود ، بنابراین تسخیر آن توسط ارتش ویتنام شمالی برابر بود با تحویل انبوهی از پرونده های مخفی USAF به طور مستقیم به کرملین. در آن زمان در ایالات متحده هنوز فروتنی خاصی در فروش ملت خود به یک قدرت خارجی وجود داشت ، در زمان های دیگر. اتفاقی که برای جلوگیری از این اتفاق افتاد یکی از پرماجرا ترین داستان های جنگ قرن بیستم است که شایسته انتشار یک گروهبان سنگ است و دقیقاً طرح خفاش * 21 است. در سال 1972 سرهنگ همبلتون پیر ، بازیکن گلف آماتور و نزدیک به بازنشستگی ، به همراه شش پیشاهنگ دیگر به یک مأموریت گشتی برای یافتن و خرابکاری هر پست رادار ویتنامی اعزام شدند تا زمینه حمله عظیم به دفاع از یکی از ورودی های مسیر را فراهم کند. هوشی مین. او علی رغم سالها اعزام شد زیرا مأموریت بسیار مهم بود و به بیشترین متخصص موجود نیاز بود ، اما در طول پرواز بمب افکن مجهز به شناسایی کشف و سرنگون شد از بین تمام خدمه فقط همبلتون از این سانحه جان سالم به در برد و با چتربازی به وسط جنگل ، پشت خطوط دشمن ، کد شناسایی وی Bat * 21 Bravo ، Bat * 21 برای دوستان بود. یک کلاس O-2 که سوار بر Cessna Skymaster فوق سبک بود و از راه دور مأموریت را کنترل می کرد ، همه چیز را دید و از آن لحظه در قلمرو خصمانه چشم و گوش همبلتون شد.
برای جلوگیری از اسیر شدن توسط دشمن ، یک جنگل قاتل ، بدون اینکه روزی در زندگی خود در جبهه جنگیده باشد ، زخمی شده در پای او و بلعیده شده است ، عمدتا شب حرکت می کند و موقعیت خود را با مناطق امن ممکن برای ایجاد بهبودی به عنوان رمزگذار خوبی که بود ، اختراع می کند ، کدی که در آن منطقه در آن واقع شده است به یک مدار گلف دقیق که او به عنوان جیب خود می داند محدود می شود و حرکات داخل این منطقه مطابق با سوراخ های مختلف است از مدار ، به طوری که شما می توانید به طور مداوم با پایگاه ارتباط برقرار کنید ، بدون ترس از اینکه دشمن کد را شکسته ، در دید ساده مخفی شود. علی رغم وفاداری کلی به داستان انسانی همبلتون ، در این مرحله فیلم و واقعیت اختلاف می یابد: برای ساده سازی ، طلایه داران مختلفی که به Bat * 21 / H کمک کردند تعداد بازدید از این مطلب: 1426
نوشته شده به دست مانی
رصدخانه آدکینز: دو چهره اسکاتی در جمع کننده بدهی
داستان تقریباً این است: فرانسوی انگلیسی (اسکاتی) یک سالن ورزشی در ساحل ونیز دارد که در آن او با اشتیاق و غیرت هنر نیمه باستانی جیوجیتسو را آموزش می دهد (یک رشته اسکاتی در واقع یک متخصص است) ، اما برای باز نگه داشتن آن پول ندارد. ؛ خوشبختانه یک رئیس در گوشه و کنار (ولادیمیر کولیچ ، اینجا در نسخه رون پرلمن فروشگاه تخفیف) وجود دارد که آماده است با او تماس بگیرد و به او پیشنهاد کار در بخش دهد - با عنوان عنوان می کردید؟ - بازیابی اعتبار بعد از هفت دقیقه ، موضوع جیوجیتسو و سالن بدنسازی کاملاً رها شد ، اسکاتی برای پوشیدن یک گاسپستر گانگستر را رها می کند و اولین روز خود را در محل کار خود ، عملاً یک روز آموزش ضرب و شتم ، در شرکت شریک زندگی جدید خود می گذراند ، سو (لوئیس مندیلور ، در اینجا در نسخه تخفیف دانیل کریگ) ، یک مرد سخت و دائما خمار با نگرش کسی که به عنوان ستاره فیلم B نیمه و گذشته نیست. کار ساده است: یک لیست وجود دارد بدهکاران ورشکسته ای که باید درجات مختلف ارعاب به آنها تحویل داده شود (از "شما یک هفته فرصت دارید به ما پول بدهید یا پاهای شما را می شکنم" تا "فوراً پول را به ما بدهید و من پاهای شما را می شکنم چون شما را دوست ندارم") ، هر بدهکار ورشکسته دارای دو و شصت محافظ و اینجاست که کار پا اسکاتی بازی می شود. سو کل فیلم را با تکرار به فرانسوی صرف می کند که چقدر کار آنها بد است ، فقط او را به یک مجموعه بی پایان از موقعیت های نیمه زوال عقل از تعقیب و گریز ، مبارزه های بزرگ و مسابقات توهین آمیز که در آن مفهوم خوب و بد نیست ، می کشاند. دلیلی برای وجود ندارد یا حداقل تا زمانی که آنها از مشتری مخصوص سایه (Tony Todd ، در اینجا در نسخه تخفیف سایه بازیگران بزرگ سیاه پوست) شغل بگیرند و از هیچ جا فیلم کمی صابون و کمی تراژدی یونان شود. .
اسکاتی و جانسون یک زوج نزدیک به هم هستند که بهتر و بهتر در کنار هم کار می کنند ، مسئله این است که بین دنباله ای از ضربه و دیگری شما صحنه اتصال مناسب ندارید. اسکاتی نوعی "قدرت ستاره ای" دارد که در آن ، مادامی که هزینه زیادی نداشته باشد ، کسی به او نمی گوید که چگونه کار خود را انجام دهد - و این شرم آور است زیرا برای انجام این کار واقعاً به شخصی احتیاج دارد ، خصوصاً اینکه اسکات می خواهد همه کارها را انجام دهد: بازیگر ، طراح رقص ، فیلمنامه نویس ، کارگردان. از طرف دیگر ، اگر فکر کنیم تیم خلاق همان Accident Man است (و چند ماه دیگر!) ، قدم های جلو بسیار زیاد و راحت کننده است: ما سرگرم می شویم ، تقریباً هرگز خجالت نمی کشیم ، منیت اسکات به اندازه کافی مهار شده است و مبارزات ، اگرچه نمی تواند روی رقص های عالی و ورزشکاران متخصص حساب کند ، اما همچنان جالب و لذت بخش است. رویای این خواهد بود که آکروبات ها را از فیلم اول با آگاهی و تجربه به دست آمده در فیلم دوم بگیریم ... اما این دقیقاً همان گونه است که من تهدید سه گانه آینده را تصور می کنم و شما را از تلاش برای متقاعد کردن منع می کنم تعداد بازدید از این مطلب: 1129
نوشته شده به دست مانی
هفت سفیه کوچک: بررسی حقیقت یا جرات
اکنون یک سری جملات از مرور خود را در مورد آرزوهای مرگ شما برای شما کپی می کنم: به عبارت دیگر ترسناک ، آرزوهای مرگ شما یک فیلم زیبا اما بی ضرر است ، یا اگر شما خنده دار اما سنجیده را ترجیح می دهید. سرگرمی مودبانه اما بدون افراط. آیا می خواهید دهه نود را دوباره تجربه کنید؟ در اینجا آنها بسیار عالی و بدون یک اونس ناراحتی بسته بندی می شوند. در مجموع ، این بار هنوز هم می تواند خوب پیش برود ، به شرطی که معلوم نشود واقعاً تازه آغاز کار بوده است. اکنون یک جمله از واقعیت آینده یا جرات بررسی در آینده برای شما می نویسم: گه مقدس واقعا فقط آغاز کار بود. آیا می دانید این بار مدل مرجع ، کلاسیک نوستالژیکی است که از سبد خاطرات ماهیگیری می شود و برای این اوقات اسمارفون و اسنپ سیات احیا می شود؟ ترسناک Post-Scream ، اول از همه Final Destination. جدی هستم ، فیلم جدید کم هزینه Blum ، یک فیلم ترسناک نوجوان در مورد بازی مرگبار و مرگ است که مانند یک موش سکوت می کند و شما را با روش های خلاقانه ای که بیشتر به نظر بنی بیل از خانه در تپه خالی از سکنه نگاه می کند ، می کشد ( من برای بازی asonance به آن احتیاج داشتم ، خیلی جدی نگیرید). این یک ده وحشت کلاسیک کوچک هندی است که در آن شما بلافاصله می فهمید که دختر نهایی چه کسی خواهد بود زیرا آنها او را اینگونه قاب می کنند و او سبزه است
و این مطابق با یک سری قوانین بازی می کند که از یک طرف باعث می شود هر طرح (و هر مرگ) یک تماس تلفنی قابل پیش بینی باشد ، از طرف دیگر آنها بدون نیاز به رعایت انسجام داخلی بدون نیاز به معیار شکسته می شوند ، بنابراین کاهش می یابد تنش بیشتر و از بین بردن تعلیق ناباوری. این فیلم همچنین یک فیلم فوق العاده مودبانه ، خشن و کاتارتیک است مانند یک وب کم که هدف آن بسته ای از بچه گربه ها است و بنابراین مجبور می شود کمی همدلی و درگیری را در بیننده ایجاد کند ، تا همه چیز را به شخصیت های آن متمرکز کند. عالی است ، شما می گویید ، بازی نفرین شده مورد بحث حقیقت نیست یا جرات ندارد؟ عنوان آن را می گوید! بنابراین واضح است که جف ودلو ، احتمالاً همه ، در احتمالات بی نهایت درگیری و درام ذاتی فعالیتی شرط می بندد که شما را مجبور به مقابله با حقیقت خشن یا حرکات دیوانه وار مورد مطالعه دوستان (مفروض) خود می کند تا شما را به دردسر بیندازد و تحقیرت کن علنا و در واقع جف ودلو چنین می کند! این کار را بسیار بد انجام می دهد ، با این وجود حتی آخرین امید به رستگاری برای حقیقت یا جرات را از بین می برد ، فیلمی که فقط باید به سینما بروید تا ببینید به هر دلیلی طرفدار دروغگویان کوچک زیبا هستید یا خیر. من واقعاً آن را نوشتم ، با آن کنار بیایید. آهنگ تم!
همه چیز به این ترتیب شروع می شود: وجود دارد این درست نیست ، مطابق سنت همه چیز در رسانه ها با یک دختر دیوانه آغاز می شود که به سوپرمارکت در صحرا می رود ، چیزها را مسخره می کند و سپس یک زن فقیر را که به طور تصادفی از آنجا عبور می کند آتش می زند. با این حال ، همیشه در پی آداب و رسوم قدیمی ، از امروز و از شخصیت های اصلی ما جدا می شود. بنابراین ، همه چیز به این ترتیب شروع می شود: دو کودک بیست ساله هستند که روی تخت نیمه لباس پوشیده اند و مشغول چت هستند و آنها جملاتی مانند "تو بهترین دوست من هستی برای همیشه xoxo" "این آخرین شکست ماست" "این آخرین باری است که می توانیم با هم سرگرم شویم" "بیایید با دوستانمان به مکزیک برویم که WINK FINK خود را داشته باشیم". اینها عباراتی است که صدها بار شنیده ام ، اما بندرت آنها را در خارج از محدوده PornHub شنیده ام. مورا ، آریا استارک لوسی هیل ، اولیویا نامیده می شود و او فردی ایثارگر و مهربان است ، فقط به انجام کارهای خوب و خوشبخت کردن دیگران علاقه مند است. دیگری ، کیت هادسون ، ویولت بین ، سنگسار ، مارکی نام دارد و مهمانی گرا و غیراخلاقی است: تصادفی نیست که او بلوند است!
بقیه گروه ، که علی رغم اعتراض مورا که مایل است برای تحصیل در خانه بماند ، برای جشن تعطیلات بهار در مکزیک عزیمت می کنند ، ترکیبی از تنوع و کلیشه ها به همان اندازه کامل است: Brad L'Orientale وجود دارد ، که حداقل زیبا است این گروه همچنین ایل گی است تا بتواند او را از خجالت ناکافی بودن زیبایی شناختی اش دور کند و در عوض یک داستان داستانی مترقی خوب با محوریت رابطه با پدر همجنسگرایانه اش به او بدهد. لوکاس ایل مانزو بیانکو رومانتیکو ، نوعی کاسپلایر دیوید بوریناز وجود دارد که بلافاصله به مرکز ثقل رابطه بین مورا و بایوندا و بنابراین کل فیلم تبدیل می شود و همه اینها بدون اینکه اساساً کاری برای انجام او با چوب بیف خود شروع به پرسه زدن در اطراف ست ها می کند. Tyson The Other White Beef وجود دارد ، بنابراین مردان احساس نمی کنند که تعداد آنها بیش از حد است ، که همان White Troll است ، آنهایی که دارای چهره آلت-راست هستند و خود را با زبان و طعنه بیان می کنند و هرگز چیزی را جدی نمی گیرند. تایسون با پنه لوپه لا لاتینا است ، که به عنوان یک مهاجر شناخته شده است زیرا تنها ویژگی متمایز او الکلی بودن است. سپس رونی است. رونی بازنده شاخی است. رونی کاربرد چندانی ندارد. این نوع عکس گروهی de تعداد بازدید از این مطلب: 518
نوشته شده به دست مانی
من اسلحه فو را می شناسم: آیا تعادل را به خاطر می آورید؟
2002 (RIP Chester) یک دوره ساده تر ، علی رغم نمای ژئوپلیتیک تاریک بین المللی ، دورانی که می توان به گرافیک رایانه ای پلاستیکی و nu metal اعتقاد داشت ، دوره پست مدرنیسم ناخودآگاه و دیوانه ، خوش بینی غیرمجاز و لعنتی پس از ماتریس (مدت زمان نه برای مدت طولانی ، دقیقتر تا زمان انتشار Matrix Reloaded). آنها حتی در ماه آگوست کتهای مشکی بلند و حتی شب عینک های تیره داشتند ، از حرکت آهسته و زمان گلوله سو timeاستفاده می کردند ، دانشمندان گفتند "بله ، اما شبح در پوسته قبلاً این کار را کرده بود" ، نویسندگان زمزمه کردند "بله ، اما Neuromancer او قبلاً تصور می کرد »، گابریل سالواتورس« بله ، اما من پس از آن »پوزخند زد و کورت ویمر ایده ای داشت. کورت ویمر - بلافاصله به شما می گویم تا سو mis تفاهم ها را برطرف کنید - همه ما هستیم. دوستانش کورت ویمر را "ویمر" صدا می کنند ، بنابراین ما از این به بعد با او تماس خواهیم گرفت ، زیرا اگر ما دوستان او نباشیم نمی دانم چه کسی. شایعه شده است که ویمر اولین کارگردانی اش تعادل بود ، اما این خلاف واقع است ، اولین کارگردانی وی با عنوان Bastard Face است که در واقع به نوعی چهره ویمر است و شاید حالا که ما هستیم در سال 2018 ، او باید شرمنده آن شود (زیرا او ظاهراً از بقیه رزومه خود شرمنده نیست). ویمر در فیلمنامه های بازسازی بی فایده متخصص است (و بنابراین ما حلقه را می بندیم) از جمله ماجرای توماس کراون (از ما Gioco به دلیل) ، فراخوان کل با کالین فارل ، نقطه شکست قبلی. ویمر یک روز فکر کرد "چه واژه خوبی" ماوراio بنفش "است ، اگر یک قهرمان کتاب مصور به نام ویولت وجود داشته باشد خیلی جالب نخواهد بود ، اما از آنجا که او فوق العاده قوی و فوق العاده سرسخت است ULTRA-Violet ، شما این چیزها را می فهمید ، و سپس اجازه دهید آن را انجام دهیم او یک سرباز فوق العاده است بلکه یک خون آشام است اما همچنین میلا جووویچ »و tac. Wimmer در سال 1999 به دیدن ماتریکس می رود ، از اتاق خارج می شود - به درستی مانند بقیه گریه کرده است - و می گوید: "این چیز سایبرپانک + کونگ فو خیلی درست است ، اما شما می دانید چه جالبتر خواهد بود؟" Cyberpunk + KUNG FU با اسلحه! " و با گفتن این حرف ، او یک هنر کامل رزمی ، GUN KATA را اختراع و تئوری کرد. من به شما گفتم Wimmer همه ما بودیم.
اکنون ، این دقیقاً یک ایده اصلی نیست - ایده های ویمر هرگز نیست - اما در مواردی از این دست ، تفاوت در اعدام است ، درست است؟ و از اشتیاق شما در آن قرار داده است. تکنیک Wimmer این است که حجم cazzomene را بسیار بالا می برد تا هدف اصلی آن فقط فیلمبرداری صحنه ها با یک قهرمان اصلی شکست ناپذیر باشد که غیرقابل تحمل ، صدها مورد اضافی را به پوچ ترین ، شیک ترین و پراهمیت ترین شکل ممکن در همان زمان می کشد. برای گفتن: اولین صحنه مبارزه در تاریکی مطلق است که فقط با انفجارهای عکس ها روشن می شود گویی که چراغ های بارق هستند. کریستین بیل همه را می کشد. اینترنت می گوید کریستین بیل به تنهایی 118 نفر را در تعادل می کشد. شلیک با یک دست ، شلیک با دو دست ، شلیک بدون هدف ، شلیک به طرفین ، شلیک پشت پشت در حالی که به جلو نگاه می کنید ، شلیک هنگام پرش ، شلیک در حالی که در هوا می چرخد به سمت خود ، شلیک یک اسلحه با پاهای خود را در حالی که در حال پرش از کنار یک جسد است ، و پاک کردن او را با یک تیغه معجزه کاتانا بر روی صورت دشمن که مراقبت می کند تعداد بازدید از این مطلب: 1122
|
درباره وبگاه منو کاربری خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید مطالب تصادفی |